سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چه خواهد کرد با ما عشق؟

صفحه خانگی پارسی یار درباره

شاخص‏های مدیریت فرهنگی

عشق من است این آقای دکتر محمد رضا زائری. به او می‏گویند یک آخوند فهمیده. هر هفته سعی می‏کنم اگر هیچی از «پنجره» را نخوانم، لا اقل یادداشت ایشان را بخوانم.

داشتم داخل کتاب‏نیوز گشت می‏زدم، رسید به یک مطلب از ایشان راجع به فرهنگ و مهندسی آن از دیدگاه ره‏بر انقلاب. می‏توانید از این‏جا بخوانیدش.

 


عیدی89

سال 88 هم به پایان آمد و صاحب‏مان نیامد و حق است اگر از دل‏تنگی بمیریم...

تقدیم به ناز قدم‏ش:

هزار و سیصد و هجران، هزار و سیصد و دوری

هزار و سیصد و هشتاد و هشت سال صبوری

هزار و سیصد و اندی... به کوچه چشم به راه‏م

ولی دریغ از این‏که ببینم از تو عبوری

ترانه خوان شبانه! سکوت کن غم‏مان را

نمانده در سر شوری، نمانده در دل نوری*

دل‏م گرفته از این‏جا، از این قواعد بی‏جا

از این شکنجه‏ی تلخ و... از این روابط صوری

تمام آن‏چه که گفتم، چه می‏شوند برای‏م؟

به غیر قطعه‏ی سنگی، نشسته بر سر گوری؟

***

*اشاره به ترانه‏ی «امشب در سر شوری دارم»

فکرتان به سمت خواننده‏های آن‏ور آبی نرود. محمد اصفهانی هم آن را خوانده...

***

پی‏نبشت: 2روز پیش داشتم شماره‏ی جدید «راه» را می‏خواندم. یک یادداشت داشت از حجة‏الاسلام جهان‏شاهی -معروف به طلبه‏ی سیرجانی- که در زندان آن را نوشته بود. یک قسمت‏ش ضربه‏ی سنگینی بود برای‏م و آن این بود:

«عادت کرده‏ایم که بدون امام زمان(عج) زندگی کنیم.»

و آه...


روشن‏فکری در ایران-دانلود

کانون اندیشه‏ی جوان، یک همایشی برگزار کرد به اسم روشن‏فکری در ایران و سخن‏ران‏های خوبی را هم دعوت کرده بود. استاد داوری اردکانی، حجةالاسلام خسروپناه، سعید زیباکلام، کچوییان، زرشناس، فیاض، فکوهی و...

دی‏وی‏دی‏اش را هم بیرون داد.

حال سعی می‏کنم کم‏کم سخنرانی‏ها را بگذارم روی وب‏لاگم.

سخنرانی دکتر فیاض را از این‏جا می‏توانید دانلود کنید.


جنایت و مکافات

غربت‏زده‏ایم، یا رسول الله

وحشت‏زده‏ایم، یا رسول الله

ما باغ تو هستیم، ولی صد حیف...

آفت زده‏ایم، یا رسول الله

***

«از بس که ندیدیم کثافات‏ش را،

کردیم جنایت»؛ و «مکافاتش را...

دیدیم و گذشت آن زمان»، حالا هم

باید که نوشت،‏ «اعترافات‏»ش را!!!

***

دیدی دل افسرده‏ی ما. با ما هم؟

معشوقه‏ی دل‏برده‏ی ما! با ما هم؟

وقتی همه با سنگ زدندم، تو چرا؟

ای نان و نمک خورده‏ی ما! با ما هم؟

***

و...

 


بعد از حسین(ع)...

چند وقتی است که یک نکته در باب زندگی مسلمین دارد مخ من را می‏خورد که اگر درست باشد توی خیلی مسائل تکلیف‏مان روشن می‏شود و آن این است:

«بعد از امام حسین بن علی(ع) قرار نیست آب خوش از گلوی شیعیان‏ش پایین برود.»

در تأیید این جمله، اگر به تاریخ مراجعه کنیم، می‏بینیم که تمام اهل‏بیت‏ش بعد از او با رنج زیستند و با رنج این دنیا را ترک کردند. در اوضاع اهالی قیام توّابین هم که نگاهی بیندازیم، می‏بینیم که پدرشان درآمد و به مدینه حمله‏ای شد عجیب و غریب و سه شبانه-روز جان و مال و ناموس اهالی مدینه بر سپاه یزید آزاد بود و نوشته‏اند که بیش ازهزار کودک حرام‏زاده پس از آن تعدی به دنیا آمدند. قیام مختار هم نتوانست آب از دست رفته را به جوی برگرداند. تاریخ را هم که بنگریم، می‏بینیم پس از آن شیعیان زندگی به شدت سختی داشته‏اند، به حدی که نوشته‏اند حتا زن و شوهر هم از شیعه‏گی هم خبر نداشتند. امامان شیعه هم در فضاهای بسیار امنیتی زیستند و می‏بینیم که امام جواد و امام هادی و امام عسکری(ع) هر سه در جوانی شهید شدند و از امام جواد(ع) کلاً 218 حدیث برای‏مان مانده! -البته اگر عدد را یکی‏دو تا این‏ور و آن‏ور اشتباه نگفته باشم-. 

یا حتّا زمانی بوده که شیعیان یک نشان رمز داشته‏اند و آن این‏که دو طره‏ی باریک از موهای‏شان را از طرفین صورت می‏ریختند پایین. (اگر سریال نردبام آسمان را یادتان باشد،‏جمشید و سایر مردان خانواده‏اش مدل این‏چنینی به موهای‏شان داده بودند).

دوران صفویه هم با آن‏که حکومت شیعی حاکم بود، ولی شیعیان باز هم خون دل می‏خوردند.

در زمان قاجار هم همین‏طور.

در ایام پهلوی هم خونی به دل شیعیان شد که...

و حال در جمهوری اسلامی نیز با آن‏که برای اول‏بار به به‏ترین سبک حکومتی خود رسیده‏اند -تا به حالا-، لکن باز هم فتنه‏ها و شیاطین، آزارشان می‏دهند.

فلذا باید بدانیم که «بعد از امام حسین بن علی(ع) قرار نیست آب خوش از گلوی شیعیان‏ش پایین برود.» و با همین جمله است که می‏شود نتیجه گرفت که جنگ ما برای رسیدن به راحتی دنیایی‏مان نیست و هزار نتیجه‏ی دیگری که باید روی‏ش فکر کرد.

و یک مطلب دیگر این‏که همین آش و همین کاسه هست، مگر آن‏که صاحب‏مان بیاید و نجات‏مان بدهد از این بلایا.

***

در ضمن؛ این یک نظر خام است. شاید غلط باشد و شاید هم نیاز به تکمیل داشته باشد. کمک‏م کنید...


«دیستوپیا» یا همان مدینه‏ی رذیله

کج‏راهه‏ای به وسعت 100 پیچ و خم زنید

از راه وهم، جاده به سمت عدم زنید

پایان خوب مایه‏ی ننگ است و انزجار

تاریخ را به شیوه‏ی دیگر رقم زنید

باطل شده کتاب مقدس برای‏مان

باید که یک کتاب رذایل قلم زنید

آیا فروتنی به کسی سود می‏دهد؟

فرعونیت کنید و صلای «منم» زنید

هر جا که بود یک گل وحشی لگد کنید

بر روی خون مردم عاشق قدم زنید

آرامش زمانه به نیکان نیامده

آتش به خیمه‏های زنان حرم زنید

ای لشکر خدا! بشتابید بر حسین(ع)

با کشتن‏ش ثواب بزرگی به هم زنید

دیگر بس است حمله، علم را رها کنید...

شمشیر را به پیکر صاحب عَلَم زنید

«دینار: دین‏تان» و «زنان:قبله‏های‏تان»

بد نیست، استخاره به زیر شکم زنید!!!

***

پی‏نبشت: متأسفم!


عذر خواهی

ظاهراً پست قبلی مایه‏ی ناراحتی بعضی دوستان شده. از این بابت عذر می‏خواهم. امّا ماریو پوزو، اقلّاً نصف رمان‏ش در شرح این نظریه است. لذا نمی‏شود با آن به صورت خام برخورد کرد.

و ارجاع به رباعی: (( در ظاهر خود شبیه نیلوفرها...))