آرزوهای بزرگ
آنجا که هر آرزو میسر باشد
ما را به سر آرزوی دیگر باشد
دنبال در سوختهای میگردیم...
شاید که درِ بهشت، آن در باشد
(جناب میلاد عرفانپور)
آنجا که هر آرزو میسر باشد
ما را به سر آرزوی دیگر باشد
دنبال در سوختهای میگردیم...
شاید که درِ بهشت، آن در باشد
(جناب میلاد عرفانپور)
تقدیم به معاونت فرهنگی وزارت علوم(!):
هم «سایه» و هم «ریمل» او کم شده است
هم بستن روسریش محکم شده است
از برکت عمرههای دانشجویی
این ترم «فرشتهخانم» آدم شده است!!!
***
شاعرش را یادم نیست. توی کتاب «یک بغل کاکتوس» (مجموعهی 100 شعر طنز) که انتشارات «سپیدهباوران» آن را منتشر کرده است آمده.
حال مرا نپرس که هنجارها مرا
مجبور میکنند بگویم که «بهترم»
مردم چه میکنند که لبخند میزنند؟
غم را نمیشود که به رویم نیاورم
(مرحوم نجمه زارع)
دل، این دل پر حسرت و غم هدیه به تو
شمع و شب و دفتر و قلم هدیه به تو
میخواستم از درد جدایی بنویـ....
این نامهی ناتمام هم هدیه به تو
(ناز نفس شاعرش...)
در فلسفهی «وفا» چنین آمده است:
«دل» وقف شکستن است، بیهوده مرنج...
(ناز نفس شاعرش)
هیچ دلی عاشق و دچار مبادا
عاقبت چشم ، انتظار مبادا
میروی و ابرها به گریه که برگرد
چشم خداوند اشکبار مبادا
تشنه لبی مست رفته است به میدان
این خبر سرخ ناگوار مبادا
تشنه لبی مست رفته است به میدان
آینه با سنگ در کنار مبادا
تشنه لبی مست رفته است به میدان
وعده ی دیدار بر مزار مبادا
تشنه لبی مست رفته است به میدان
تشنه لب مست بی قرار مبادا
شیهه اسبی شنیده می شود از دور
شیهه اسبی که بی سوار مبادا
این طرف آهو دوید آن طرف آهو
دشت در اندیشه ی شکار مبادا
وسعت دشت است و وحشت رم اسبان
غنچه ی سرخی به رهگذار مبادا
زندگی سبز و مرگ سرخ مبارک
دشت پر از لاله بی بهار مبادا
عالم کثرت گشود راه به وحدت
هیچ به جز آفریدگار مبادا
(استاد فاضل نظری)