عذر خواهی
ظاهراً پست قبلی مایهی ناراحتی بعضی دوستان شده. از این بابت عذر میخواهم. امّا ماریو پوزو، اقلّاً نصف رمانش در شرح این نظریه است. لذا نمیشود با آن به صورت خام برخورد کرد.
و ارجاع به رباعی: (( در ظاهر خود شبیه نیلوفرها...))
ظاهراً پست قبلی مایهی ناراحتی بعضی دوستان شده. از این بابت عذر میخواهم. امّا ماریو پوزو، اقلّاً نصف رمانش در شرح این نظریه است. لذا نمیشود با آن به صورت خام برخورد کرد.
و ارجاع به رباعی: (( در ظاهر خود شبیه نیلوفرها...))
«زنان برای مردان هیچ وقت خطرناکتر از زمانی نیستند که باید نجات داده شوند.»
از نصایح گرانولت به کراس
رمان آخرین پدر خوانده-ماریو پوزو
به دوستانت نزدیک باش. به دشمنانت نزدیکتر.
(از نصایح دونویتو کورلئونه به فرزندانش)
رمان پدر خوانده-ماریو پوزو
هر کس عاشق شود
خدا او را به بلا گرفتار میکند
....
...
..
او را به خاک زمین گرفتار میکند!
(رمان سرزمین گوجههای سبز-هرتا مولر)
یک جملهای هست که اول یکی از فصلهای رمان «سالهای سگی» ماریو بارگاس یوسا نوشته شده بود.
خیلی زور زدم تا به خودم بقبولانم که مهملات است، امّا انگار دارد راست از آب در میآید:
نقل به مضمون:
«فساد در هر نسلی جای خودش را پیدا میکند و به استیلا میرسد...»
*
خدا رحممان کند.
در کتاب «مرشد و مارگریتا»ی میخائیل بولگاکف، یک جایی هست که «مَتّا باجگیر» -از حواریون مسیح(ع)- میرود پیش شیطان و میگوید که یسوعا (مسیح)، کتاب فلانی را خوانده و خوشش آمده. برای همین دستور داده که به او پاداش بدهی.
شیطان میپرسد که حالا چه پاداشی به او بدهم؟
مَتّا میگوید: او و معشوقه اش را در آرامش نگه دار. به آنها آرامش بده.
شیطان میپرسد: حالا چرا آرامش؟ چرا آنها را با خودت به سمت نور نمیبری؟
متّا میگوید:« آنها هنوز لایق نور نشدهاند و لیاقتشان همین آرامش است...»
***
فارغ از مشکلات عقیدتیای که در این کتاب موجود است و...؛ دیالوگ تکاندهندهای بود. لااقل برای من.