کیش و مات
آخر سر از نگاه تو گم راه می شوم
یک صفحه ی حوادث جان کاه می شوم
مانند شمع صبح که هنگام مرگ اوست
در لحظه های هجر تو کوتاه میشوم
ای عشق من، برای تو و کیش و مات تو
شطرنج می شوم، و در آن شاه میشوم
خاکم، و بلکه کم تر از آن ام بدون تو
در پیش خلق با تو پر از جاه می شوم
از اهل این زمانه ی وحشی بریده ام
یک قطره اشک در ته یک چاه می شوم
کابوس هر شبم این است: می روی !
از پشت اشک هام پر از آه می شوم
با هر گناه پیش دو چشمان ناز تو
یک تیرگی به روی رخ ماه می شوم
تیر چراغ برق پر از لخته های خون
گاهی به یاد روی تو بیگاه می شوم
24/1/87