بر باد رفته!!!
دل داده ام بر باد، دیوانه ام دل شاد
با دل بیا نزدیک، گو "هر چه بادا باد"
من غرقه ی خوابم، خوابی ز بد مستی
من را صدایم کن، پیر خراب آباد!
روزی گنه کارم، روزی عبادت کار ....
طغیان گرِ عابد؟ مجموعه ی اضداد!
من را ببر از خود ،من را ببر تا خود
من را ببر با خود،من را نبر از یاد...
نام تو دریایی است، چون بای بسم الله
چون اول صحرا، مانند حرف صاد
یک ماهی کوچک، در تنگ کوچک تر
من را اسیرم کن، تا من شوم آزاد
دل بسته ام بر حق، دل بسته ام بر هو
دل بسته ی شیرین، چون حضرت فرهاد
یک زخم دیرینه، در من جاری است
زخمه نکش رویش، عاشق کش صیاد!
ای دل غنیمت دان، یارست و هم راه است...
در کوچه ها آن هم..."نیمه شب بغداد "
پایان رسیدم من، اما:«نه!پایان نیست»
این بخشی از قصه است... از دست تو فریاد!
5/10/1386
خیابان