تنهایم و تنهایی ام از یاد تو لبریز ...
تنهایم و تنهایی ام از یاد تو لبریز
نام تو مگر چیست؟که این گونه بلا خیز...
هر کس به کمند تو اسیر است ؛ امیر است
من عاشقت هستم به گمانم که خدا نیز
"دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید"
این جا همه رفتار نمایند غم انگیز
دیریست غم عمده ی ما گشته غم نان
یک روز بیا ،فتنه ببر،عشق بر انگیز
آیا نرسیده است زمانش که بیایی؟
ای میوه ی ممنوعه ی من، میوه ی پرهیز!
10/10/1386...کتابخانه
ن ظ ر