سیب های زمین افتاده...
تو صید من شده ای یا که من،به دشت خیال
غزال رام پلنگ است یا که او به چنگ غزال
به چشم های غزل ریز آهوان مانی
به ناز های تَرِ مادیان وحشی یال
به چشم روشن آیینه عشق می گنجد
ولی چه سود، زبانش به شرح واقعه لال
شبیه کولی آواره،عشق می جویم
شبیه ره گذر مست کوچه های خیال
چقدر تلخ به زنجیر می کشد تقدیر
خیال آبی پرواز مرغکی بی بال
به زندگانی سبز چنار می خندد
غرور شعله ی خوابیده در ضمیر زغال
به آفتاب بگو: مهربانی اش دیر است
برای این همه سیب زمین فتاده ی کال
دانیال طاهری