پغی!
شما خوب هست؟ شما شوهر خوب؟ طفلان خوب؟ من خوب هست. اشعار نوشت. نکاشی نکرد. من این جا تنها که بود، آشپز پخت. اتاق جاغو کرد. من آشپزی آهسته کرد. امروز ظهر غذا مهم پخت. مزه chien داد. آدم تنها شد، زهر ماغ هم خورد؛ ولی برا شما یک غذا دستور نوشت: سیخ زمینی گرفته سرخ کرده، ولی نه مهم. بلغم را رنده کرد، ولی نه لاغر. گوش را تو سرکه لالا کرد ولی نه تا همیشه. بعد این ها جوشش کرد در یک قابلمه. گرد چماق لازم شما ریخت. این غذا لازم به شوهر داد. محبت شوهر فراوان شد. آکا جواد خوب نه. عهد می کرد، وفا لازم کرده بوده باشد. ولی من آکا جواد دوست هست. شما به او چیز رسانید ( چه گفت شما در فارسی؟) سلام رسانید. به فاطی، مغ یم، جلال، جمیله و هاجغ هم لازم همان رسانید.
دوستداغ شما
سهغاب
سهراب سپهری / حبیبه جعفریان
انتشارات سروش