سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چه خواهد کرد با ما عشق؟

صفحه خانگی پارسی یار درباره

چند بند پراکنده از یک مربع ترکیب ناتمام

هر شب دلم بهانه ی دلدار می کند

شعرم هوای قافیه ی یار می کند

ماه است و نیمه شب چه گرفتار می کند!

سر را نصیب سینه ی دیوار می کند

...ماه و پلنگ و زخم و شب و ناله ی فراق...

...دیوار و ردّ خون و سر و درد و اشتیاق...

* * *

وقت غروب بود که از راه او رسید

دل نعره زد ، قناری دل از قفس پرید

چاقو به جای سیب دو دست مرا برید

قایم شدم مرا نبَرد سر کشید و دید

دست مرا گرفت، وَ با خود کشید و برد

عاشق شدم! دل از پی او رفت و خست و مرد!

* * *

سالی خرید عید دلم سنگ قبر بود

سالی که سر به سر همه باران و ابر بود

بالای سنگ قبر درختی ستبر بود

او رفته بود و کار دلم رنجِ صبر بود

هر جا روی گلم، به خدا دوست دارمت!

زیبای خفته ام ! به خدا می سپارمت...

*

نظر بدهید