ادب
از نجف کفن و برد یمانی خرید و به ضریح حضرت امیر(ع) تبرکاش کرد.
اما در کربلا آن را حتا از چمدانش هم در نیاورد، چه برسد به این که بخواهد تبرکاش کند.
بهش گفتم: نمیخواهی کفنت را تبرک کنی؟
موضوع بحث را عوض کرد و پیچاند ما را.
بعداً که سماجت کردیم، اشک در چشمهایش جمع شد و گفت:
((در محضر ارباب بیکفن، صحبت از کفن، بیادبی است.))
و رفت.