سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چه خواهد کرد با ما عشق؟

صفحه خانگی پارسی یار درباره

گاوخونی-بهروز افخمی

(گاوخونی-بهروز افخمی)

همان‏طور که در تبلیغ‏ش نوشته‏اند فیلمی بود متفاوت از باقی فیلم‏ها.

بر مبنای داستانی از جعفر مدرس صادقی ساخته شده بود.

غم‏انگیزترین جمله‏اش این بود به نظرم:

(( رودخانه(زاینده‏رود) انتهای‏ش به دریا نمی‏رسد و در بیابان، به باتلاق گاوخونی می‏ریزد.))

*

تقریباً خسته کننده بود.

*

در ضمن؛ آخر فیلم جایی است که پدر(عزت‏الله انتظامی) و پسر(بهرام رادان)می‏خواهند با هم بروند به کافه‏ای در یکی از خیابان‏های تهران قدیم. اما می‏بینند که کافه سال‏ها پیش بسته شده. پدر تکانی به در خاک‏گرفته می‏دهد و در باز می‏شود. وقتی از در عبور می‏کنند، خود را در کرانه‏های زاینده رود می‏بینند. کمی که می‏گذرد پدر از خاطره‏ی آشنایی‏اش با یک زن آواره‏ی لهستانی در کافه می‏گوید و این‏که قول داده بوده او را روزی با خودش به زاینده رود ببرد. و این‏که به دلیل پایان جنگ جهانی دوم زن به لهستان برگشته بوده و این آرزو در دل پدر مانده بوده که روزی با آن زن در ساحل زاینده‏رود قدم بزند....