سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چه خواهد کرد با ما عشق؟

صفحه خانگی پارسی یار درباره

کلاغ

مانند یک کلاغ نشسته به روی سیم

تنها نشسته‏ام به کناری من یتیم

در روبه‏روم، رو به غروب است آفتاب

از سمت کوی دوست همی می‏وزد نسیم

کارم کشیده است به بازیّ با حروف

 با عین و شین قاف و الف، لام، میم، میم

ما عمرمان به حسرت لب‏های تو گذشت

عمری‏ست در مدار غم‏ت پرسه می‏زنیم

هر دم عذاب‏مان به زیادت کشی که ما

دانی که از در تو به جایی نمی‏رویم

اندر طواف عشق تو و دوستان تو

با باد و خاک و آتش و با آب هم‏رهیم

ما با امید وصل تو ای دوست زنده ایم

با ما نگو که ما به تو آخر نمی‏رسیم

یک دم بیا و پا به سر چشم ما گذار

آخر مگر ز فرش اتاق تو کم‏تریم؟

ما رعیت‏یم و مالک و چوپان مان علی(ع)ست

در مرغ‏زار کار خدا عشق می‏چریم

در هول روز حشر که هیچ‏اش فرار نیست

بی‏لطف یار راه به جایی نمی‏بریم

*

دیگر بس است‏! جز به خدا درد خود مگو

«درد» و «دوا» از اوست. هو الحق.هو الحکیم.

پاییز1387