سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چه خواهد کرد با ما عشق؟

صفحه خانگی پارسی یار درباره

بغضی که باید می‏شکست...

در عرش غوغا به پا شده بود.

همه با هم هم‏همه می‏کردند.

گناه‏کارترین انسان با ابهتی خاص،در چشم عرشیان، داشت به محضر خدا حاضر می‏شد.

گناه‏کار، کفش‏هاش را به گردن‏ش انداخته بود و زور می‏زد که گریه نکند.

ولی عاقبت بغض‏ش شکست.

از هیچ‏کس صدایی درنمی‏آمد.

خدا به عرشیان نگاهی کرد که این است بنده‏ی من.