4دوبیتی فاطمی...
مِی از میخانهی ما میکشیدند
ولی مِیخانه را آتش کشیدند
پیام تسلیتهاشان لگد بود
صدای مادرم را تا شنیدند
*
به روی قلب مادر زخم احساس
بخوان از شّر مردم سورهی ناس
به حق حیدر تنها الهی...
نبینی زیر پا گل بوتهی یاس
*
دگر از زندگانی سیر گشتم
عجب از داغ مادر پیر گشتم!
خدا! هنگام تشییع جنازه
غروبی در دل شبگیر گشتم
*
ندیدی بعد پیغمبر (ص) چه کردند؟
ندیدی با گل پرپر چه کردند؟
غروب روز عاشورا همانها
ندیدی با تن بیسر چه کردند؟