با سلام.
سركار خانم «ديوار»:
ظاهراً نميخواهيد رو در رو صحبت كنيد. مشكلي نيست. شما پنجمين -و يا شايد هم ششمين- دلسوزي هستيد كه ما را به نقد ميكشد، ولي حاضر نيست با ما رو در رو شود.
والله قسم، ما نه شاخ داريم و نه دم. ما هم آدمياني هستيم مثل بقيه.
*
جبههي مخالف الزاماً به اين معنا نيست كه مثلاً -جهت تقريب ذهني ذهني ميگويم- عكس آقاي فلاني را دست بگيريد و بلندگوي تبليغاتياش بشويد. بلكه اگر سكوت كنيد، باز هم به نفع آنها عمل كردهايد. اگر يك وقت با يك لحن شاكيانه ما را به خاطر مخالفت ملامت كنيد، باز هم به نفع آنها كار كردهايد. (به كامنتهاي اول و دوم و... يك نگاهي بيندازيد.)
*
اين موضع مخالف كه عليه قواي حاكمه موجود است، در چندين ماه پيش هم وجود داشت. منتها كاملاً برعكس بود. آنها با ما كه مجموعه دستمان بود مخالفت ميكردند و حتا بعضي برنامههايمان را با استفاده از نفوذشان به هم ميريختند و...
آن موقع چند نفر از اين دلسوزان يك بار -فقط يكبار- رفتند و به آنها بگويند كه بس است، عوض تخريب بياييد كمك كنيد، تفرقه بد است؟ تازه آن موقع آتش دجال خيلي داغتر بود و مثل حالا رو به افول نبود.
اين دلسوزان و فعالان كجا بودند آن موقع كه گلويمان پاره ميشد براي اين كه يكي بيايد و كمك كند كه آبروي انقلاب در خطر است؟
*
من يك زماني در اين زمين خدا دلبستهي يكي از بندگانش شده بودم. امّا او مرا با ادبيات گزندهاي كه اتفاقاً شبيه به ادبيات «ديوار» بود از خود راند و شايد حق هم داشت. ولي خب، «هر چه از دوست رسد نيكوست». بعد از او ديگر دلم در اين دنيا بند نشد و آرزوي مرگ برايم شيرينتر است.
لذا برايم مهم نيست كه چه به سرم ميآورند. فقط خواهش ميكنم اين دلسوزاني كه به انواع مختلف -ايميل و كامنت و پيامك و مكتوبات قلمي و...- سعي دارند كمك كنند، اگر همراه نميشوند، لااقل سنگاندازي و تضعيف روحيه و... نكنند.
*
از «ديوار» ممنونم بابت اينكه موضعگيريهايش نسبت به اول بهتر شده و از گزندهگي اش كاسته شده و لااقل موضع تدافعي عليه ما ندارد.
اين نشانگر زنده بودن روحيهي حقطلبي و عدم تحجر در ايشان است.
*
يك سؤال از ديوار:
براي چه آمده بودي انجمن؟ و چرا گفتي كه ديگر نميآيي؟
*
يك نكتهي مهم به همه:
توجيه گناه بدتر از خود گناه است.
شايد بي ربط به نظر بيايد،ولي حواستان را جمع كنيد.
*
و السلام علي من اتبع هدي.