سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چه خواهد کرد با ما عشق؟

صفحه خانگی پارسی یار درباره

عیدی89

سال 88 هم به پایان آمد و صاحب‏مان نیامد و حق است اگر از دل‏تنگی بمیریم...

تقدیم به ناز قدم‏ش:

هزار و سیصد و هجران، هزار و سیصد و دوری

هزار و سیصد و هشتاد و هشت سال صبوری

هزار و سیصد و اندی... به کوچه چشم به راه‏م

ولی دریغ از این‏که ببینم از تو عبوری

ترانه خوان شبانه! سکوت کن غم‏مان را

نمانده در سر شوری، نمانده در دل نوری*

دل‏م گرفته از این‏جا، از این قواعد بی‏جا

از این شکنجه‏ی تلخ و... از این روابط صوری

تمام آن‏چه که گفتم، چه می‏شوند برای‏م؟

به غیر قطعه‏ی سنگی، نشسته بر سر گوری؟

***

*اشاره به ترانه‏ی «امشب در سر شوری دارم»

فکرتان به سمت خواننده‏های آن‏ور آبی نرود. محمد اصفهانی هم آن را خوانده...

***

پی‏نبشت: 2روز پیش داشتم شماره‏ی جدید «راه» را می‏خواندم. یک یادداشت داشت از حجة‏الاسلام جهان‏شاهی -معروف به طلبه‏ی سیرجانی- که در زندان آن را نوشته بود. یک قسمت‏ش ضربه‏ی سنگینی بود برای‏م و آن این بود:

«عادت کرده‏ایم که بدون امام زمان(عج) زندگی کنیم.»

و آه...


جنایت و مکافات

غربت‏زده‏ایم، یا رسول الله

وحشت‏زده‏ایم، یا رسول الله

ما باغ تو هستیم، ولی صد حیف...

آفت زده‏ایم، یا رسول الله

***

«از بس که ندیدیم کثافات‏ش را،

کردیم جنایت»؛ و «مکافاتش را...

دیدیم و گذشت آن زمان»، حالا هم

باید که نوشت،‏ «اعترافات‏»ش را!!!

***

دیدی دل افسرده‏ی ما. با ما هم؟

معشوقه‏ی دل‏برده‏ی ما! با ما هم؟

وقتی همه با سنگ زدندم، تو چرا؟

ای نان و نمک خورده‏ی ما! با ما هم؟

***

و...